بحر در کوزه

آنچه از گستره ی دریای دل مشغولی هایم به درون کوزه ی قلم بتراود، در اینجا می نگارم.

بحر در کوزه

آنچه از گستره ی دریای دل مشغولی هایم به درون کوزه ی قلم بتراود، در اینجا می نگارم.

ادبیات داستانی
تاریخ
فلسفه
شعر
روانشناسی
گاه نگاری
این ها دل مشغولی های "نا تمام" من اند.

بایگانی

چرا خاطرات روزهای دور؟

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۴۵ ق.ظ

آن روز ها که اینستا و توییتر و تلگرام و وبلاگ نویسی نبود، آن روزها که حتی کامپوتر  نبود و بعدش هم که آمد اینترنت کارتی برای ما گران بود، آن روزها من یک دختر دبیرستانی بودم، و درست است که همه‌ی این‌ها نبود ولی قلم و دفتری داشتم که همنشین شب  و روزم  بودند و یک ذهن مشوش هم داشتم که یادم نمی‌آید حتی توی خواب هم راحتم گذاشته باشد. نشان به آن نشان که خواب‌های فلسفی و هذیان طور آن شب‌ها دستمایه‌ی چند تا از داستان کوتاه هایم شدند.

در این میان در دنیای عجیب غریب من، یک وقفه‌ی تقریبا شش‌-‌هفت ساله افتاد که درگیری‌های درسی و بعدش پیدا شدن سر‌و‌کله‌ی  یک نوزاد سرتق و از همه جا بی‌خبر  سبب شد مدت‌ها از آن عوالم پریشان پرت شوم به دنیای آدم معمولی‌ها.

حالا بیش از یک سال است که پای ذهنم دوباره باز شده به همان عوالم مذکور. و یک حس غریبگی با خودم دارم.

از قضا گذرم افتاد به همان دفترهای روزنگاری ایام دور و یکهو به دلم افتاد، خاطرات آن روزهای‌ رفته را این‌جا بازنویسی کنم. شاید بر دل خواننده‌ی رهگذری خوش بنشیند‌ شاید هم نه! 

  • ماتی تی

نظرات  (۱)

به دل افتادن یکهویی شما، مورد تایید است. ;)
پاسخ:
حالا بی دغدغه‌ی لو رفتن می‌تونی بیای دفتر خاطراتم رو بخونی.:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی